Skip to main content

خبرنامه

خبرنامه


وب سایت عشق / معلم

Posted: 31 Jan 2011 11:36 PM PST

داستان زیر حکایتی است ازمحبت یک معلم که سرنوشت کودکی را تغییر داد. تقدیم به همه آموزگاران مهربان و دوست داشتنی . و با ذکر این جمله از ارد بزرگ که : آموزگاری ، عشق است چنین جایگاهی هیچگاه به دست غیر مباد .
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست.



البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استو دارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.

امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.

معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. "رضایت کامل".

معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.

معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.

معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.

خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.




خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش "زندگی" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.

یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام.

شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام.

چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است.

چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد.

تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.

خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.

ریشه گاه :
http://rafighan.mihanblog.com/post/120

وب سایت مهندسی شیمی-صنایع غذایی / ارد بزرگ ...

Posted: 31 Jan 2011 11:34 PM PST

سلاااااااااااااااام!

ببخشيد اين روزا من خيلي سلام ميكنم!

به بزرگواري خودتون ببخشيد!

پست امروز!جملات زيبايي از فيلسوف عزيز و متفكر هم وطن جناب ارد بزرگ است.

اميدوارم مثل من از جملات زيباي اين انديشمند گرامي لذت ببريد.


ارد بزرگ
می گوید : آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد .


ارد بزرگ
می گوید : آنکه مدام از کمبودها و ناراستی های زندگی خویش سخن می گوید دوست خوبی برای تو نخواهد بود .


ارد بزرگ
می گوید : می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر .


ارد بزرگ
می گوید : بزرگترین اشتباه و چاله زندگی یک زیاده خواه ، در آنست که پیش از کسب آمادگی لازم پشت میز مدیریت بنشیند .


ارد بزرگ
می گوید : جریان های آلوده به مرداب خواهند رسید سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد .


ارد بزرگ
می گوید : میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست .


ارد بزرگ
می گوید : از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس


ریشه گاه :
http://shimi88sgh.blogfa.com/post-344.aspx

بخش نظرات وب سایت مهندسی شیمی-صنایع غذایی :

نویسنده: مولود
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 10:19
جریان های آلوده به مرداب خواهند رسید سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد .


بزرگترین اشتباه و چاله زندگی یک زیاده خواه ، در آنست که پیش از کسب آمادگی لازم پشت میز مدیریت بنشیند .(متاسفانه خیلیا اینجورن)

مرسی گلم
<><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><>
مرسي از نظر زيباي تو مولود گلي
نویسنده: الهام
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 12:43
مطلب خوبی بود.ممنون
دوست ندارم هیچ وقت توی همچین چاله ای بیفتم.....
()()()()()()()((()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()
نه ايشالله خدا هميشه هواتو داشته باشه.
دلم تنگيده!
نویسنده: سحر جلیلیان نژاد
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 14:27
مرسی رها جان!زیبا بودن و لذت بردم.
***************************************************************
خواهش ميكنم سحر گلي.
نویسنده: e.gh
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 14:33
سلام رهاجان. مثل همیشه عالی...
متاسفانه چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
لطف داري عزيز.
همين حضورت باعث افتخاره.
نویسنده: آیین
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 15:17
salam raha joon man ham az jomalat bozorgan estefade mibaram va ham lezzat mersi apam
==============================================
سلام عزيزم.
دلم واست تنگيده بود.
مرسي خانم گلي.
نویسنده: نگین(شیمی89)
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 17:54
خیلی خوب بود رها جون
میهن پرستی و ازادیخواهی کلید درمان بسیاری از نا راستی هاست.
----------------------------------------------------------------
ممنون عزيزم.
مرسي شيمي!
ش ش ش ش شيــــــــــــمــــــــــــــــــــــي
نویسنده: دیوار
یکشنبه 10 بهمن1389 ساعت: 18:55
سلام رها جون خیلی زیبا بود Very very Good
=================================================
مرسي عزيز دلم.
لطف داري
نویسنده: باران
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 1:42
سلام بر عضو فعال وبلاگ...یه وبلاگ هست و یه رها خانم
مرسی...عالی بود
============================================
آخي!
مرسي خانمي خجالتمون نده!
راستي باران گلي نميدوني چه باروني مياد.
داشتم از غم بي باروني ميمردم!
خدايا شكرت.
نویسنده: باران
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 1:49
سلام الی جون
نویسنده: الهام
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 12:51
سلام باران خانم خوبی؟چیکارا میکنی, کلی دلم واست تنگ شده
نویسنده: علی
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 14:11
خیلی زیبا بود!
نویسنده: سهیل
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 14:43
سلام!عالی بود من یکی که لذت بردم!
نویسنده: باران
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 15:59
مرسی الهام جونم
دیشب کشتیم اخر هم نیومدی.
نویسنده: علیرضا
دوشنبه 11 بهمن1389 ساعت: 16:8
میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست .
مرررررسسسسسسییییییییی


http://shimi88sgh.blogfa.com/comments/?blogid=shimi88sgh&postid=344&timezone=12642


Comments

Popular posts from this blog

سایت تک صدا : سخنان قصار

مال و مکنتي ندارم ، تنهاسرمايه من روح شاد من است. هنري ميلر رسانه تنها مي تواند پژواک نداي مردم باشد نهاينکه به مردم بگويد شما چه بگوييد که خوشايند ما باشد . ارد بزرگ آنچه مردم رادانشمند مي كند،مطالبي نيست كه ميخوانندبلكه چيزهايي است كه ياد مي گيرند. فرانسيس بيکن آنكه مي تواند ، انجام مي دهد،آنكه نمي تواندانتقاد مي كند. برنادشاو يك زندگي مطالعه نشده ،ارزش زيستن ندارد . سقراط كسي كه داراي عزمي راسخ است ،جهان را مطابق ميلخويش عوض مي كند. گوته بيش از حد لازم مهربان باش . جکسون بروان اهل بازار بر اين باور اشتباهند که فرهنگ را هممي شود با زمان بندي دگرگون ساخت !. ارد بزرگ افسوس که جوان نمي داند وپير نمي تواند. محمدحجازي چاپلوسي هم گوينده و هم شنونده رافاسد مي کند. ديلکارنگي معني حيات را درزيبائي و قدرت اراده بايد جستجوکرد. ماکسيم گورکي براي آنکه عمر طولاني باشد، بايد آهسته زندگيکنيم. سيسرون شمشيري عليه مهرباني وجود ندارد. ضرب المثل ژاپني وقتي ناگهان رخداد مهمي از درون ديوان سالاريکشور به رسانه ها کشيده مي شود ، نکته بسيار مهم تري از ديد همگان پنهان مي گردد .ارد بزرگ رضايت وجدان تنها پس از ا...

The daughter is the kindness of the world to the parents. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani

  The daughter is the kindness of the world to the parents. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Girls have to be believed, they are no less capable than boys. Parents can create future renowned faces by supporting them. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani A compassionate and kind son is the eternal breath of his parents. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani The only language of good spouses is love and kindness. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani A man who is not accompanied by a woman's soul and love, always scratches his mind. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani the lover's charm can be seen at the heart of every building . If there is not sweetheart, the brick will not sit on the brick. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani In married life, always reminisce your spouse's family well. -The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani One who slanders his family and relatives in front of his wife has bought eternal humiliation...

سایت زندگینامه و بیوگرافی مشاهیر و چهره های ماندگار : فهرست

سرگذشت بزرگان: حکیم ابولقاسم فردوسی خواجه نصیرالدین طوسی نادر شاه افشار شیخ الرئیس ، ابوعلی سینا ارد بزرگ مولانا جلال الدین محمد بلخی فریدون مشیری استاد عباس سحاب سیداشرف الدین حسینی (نسیم شمال) شیخ محمود شبستری نورالدین عبدالرجمان جامی صادق هدایت سهراب سپهری دکتر عبدالحسین زرین کوب هوشنگ گلشیری خواجه محمد پارسا محمد فرخی یزدی پژمان بختیاری فروغ فرخزاد لطف الله نیشابوری ابوالقاسم الهامی (لاهوتی) شمس کسمایی کریم امیری فیروزکوهی صدرالدین عینی شهریار محمود حسابی پروفسور فاطمی شیخ بهایی مهدی حمیدی شیرازی بزرگ علوی حسین عظیمی بابا طاهر رهی معیری محمدرضا کدکنی جلال آل احمد پروین اعتصامی نیما یوشیج شهرام ناظری عماد خراسانی فرزانگان بدر جاجرمی کوروش کبیر مهدی اخوان ثالث داریوش خشایار شا داریوش سوم اردشیر شاپور انوشیروان خسرو پرویز یزدگرد سوم سورنا فرمانده بزرگ ایرانی یعقوب لیث صفاری مردآویج دکتر حسین فاطمی الب ارسلان دکتر سعید کاظمی آشتیانی ابوریحان بیرونی استاد علی اکبر صنعتی دکتر ...